سفارش تبلیغ
صبا ویژن

توسعه سینمای فاخر

 

هرکه نفْس خود را دشمن بدارد، خداوند، دوستش خواهد داشت . [امام علی علیه السلام]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?

یکشنبه 87/10/15  ساعت 11:7 صبح

نامه ای به میر حسین

پدرم می‌‏گوید تو را میرحسین صدا می‌‏زنند چون امام فقط تو را و فرزندش سید احمد را با نام کوچک صدا می‌‏زند. و اینگونه شد که سید موسوی نزد مردم هم میر حسین شد.

سلام آقای میرحسین موسوی !

یادش به خیر! سال 65 بود، کودکی بودم. سال‌‏های جنگ و دفاع، سال‌‏هائی که مردم همه دست در دست هم داشتند، آن سال‌‏ها من یک دبستانی بودم، جز هاله‌‏ای و خاطره‌‏ای چیزی برایم نمانده و جز شنیدنی‌‏هایی که از آن سال‌‏ها مانده و پدرم ...

اما حالا یک معلم هستم. یادم می‌‏آید برای ثبت نام در کلاس حفظ قرآن به پایگاه بسیج محله رفتم.عکس نقش بسته تو را به دیوار دیدم. تو همان بودی که گهگاه بر صفحه تلویزیون ظاهر می‌‏شدی و حالا با حضور در کلاس قرآن و دیدن عکس تو در کنار امام و آقای خامنه‌‏ای برایم مهمتر شده بودی. آن جا کلاسی بود که با بچه‌‏های هم سن و سالم و با کمک مربیانی که برخی از آنها پس از مدتی خبر شهادتشان به ما می‌‏رسید مشغول حفظ قرآن شدیم.

یک شب که در تلویزیون سخن می‌‏گفتی از پدر درباره تو پرسیدم و او از ارادتش به تو و شجاعت تو گفت. بعدها از شرایط سخت و بحرانی کشور در آن روزگار گفت. از روزی تعریف کرد که به میر حسین خبر دادند، ذخیره گندم و آرد به علت تحریم و جنگ رو به اتمام است و چند روز بیشتر دیگر نانوائی‌‏ها آرد ندارند ولی او با تدبیر بالا به کمک مسوولین مشکل را حل کرد. پدرم نقل می‌‏کرد که بارها به همراه تعداد زیادی از کابینه در خط مقدم جبهه‌‏ها حاضر شده بودی.

امروز اما سی ساله‌‏ای هستم که سرد و گرم را در حد خودم چشیده‌‏ام،دولت‌‏ها دیده‌‏ام،اما باز هم از تو از دریچه خاطره و هاله آشنائی دارم و پدرم...

نمی‌‏دانم چرا اغلب کسانی که یادی از تو می‌‏کنند خاطره امام در آنان زنده می‌‏شود.
پدرم می‌‏گوید حضور میر حسین به مردم آرامش می‌‏دهد چون بارها در شرایط سخت امتحان خود را پس داده و مسایل بحرانی را با مدیریت صحیح به آرامش تبدیل کرده.

آری میرحسین ! من یک نسل سومی هستم و هنوز آنچنان از تو نمی دانم جز خاطره‌‏ای و پدرم...
اما امروز شاگردان نسل چهارمی این مرز و بوم نیز از تو می‌‏پرسند و ما هم به آنها از تو آن چه را می‌‏گوییم که به ما گفته‌‏اند. روزی در کلاس حدیثی از امیر مومنان علی علیه السلام گفتم آنجا که فرمود: اگر از شما مسوولیت را گرفتند و ناراحت شدید یا به دنبال مسوولیت بروید، جهنمی هستید و بهشتیان از میان کارگزاران کسانی هستند که وقتی از آنان مسوولیت را می‌‏گیرند شادمان‌‏اند و شاکر خدا.
از بی رغبتی علی(ع) به حکومت داری می‌‏گفتم و نمی‌‏دانم (یا شاید هم می‌‏دانم )چرا پس از آن به یاد تو افتادم و از تو با دانش آموزانم گفتم و شاید گلایه هم کردم.
حالا که گهگاه در کلاس درس، از جور زمان و سختی روزگار و بی تدبیری آدمیان می گویم و می بینم که حتی برخی هوی و هوسشان را به حساب اسلام می گذارند، شاگردانم از تو می پرسند و من چیزی ندارم که بگویم جز خاطره‌‏ای و درد و دلی از پدرم و دیگران که هم نسل اویند...
آری میر حسین من یک نسل سومی هستم و زمان تو را و مرام و شیوه ی تو را از زبان یک نسل انقلاب دیده و جنگ چشیده و یک نسل استخوان خرد کرده شنیده ام. وهر بار که شنیدم بر عطش دانستن افزوده شد. و هر بار که شنیدم امید دستیابی به آرمان های یک ملت در من زنده شد.
وقتی خبردار شدم که برخی همسنگرانت از این پایگاه قصد دارند تاریخ سکوتت را فریاد کنند، درنگ را جایز ندانستم،گفتم بدانی که نسل ها در انتظار شنیدن از تو هستند.


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عبور در غبار"تحویل سیمافیلم می شود.
کارگاه تحلیل فیلم و "ناخدا خورشید"
برکت" در شورای تخصصی فیلمنامه
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

193404

بازدید امروز

88

بازدید دیروز

40

حضور و غیاب
یــــاهـو


 RSS 


 درباره خودم

توسعه سینمای فاخر

تا امروز یک سریال 13 قسمتی که مشارکت داشته ام و دو فیلم سینمایی که حضور داشته ام از تلوزیون پخش شده .کارهایی هم در نوبت است . حدود 40 طرح هم دارم که اغلب آن روی وبلاگ قرار گرفته است. البته مشتری هم پیدا نکرده ...

 لوگوی وبلاگ

توسعه سینمای فاخر

 پیوندهای روزانه


 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

کلمات قصار سینمایی ها
پاییز 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388

 لینک دوستان

پیچک
!!!نگاتیو

لوگوی دوستان





اشتراک