چنین نگاه و رویکردی در میان هنرمندان ما هم وجود دارد. البته هنرمندان سطح خود را بالاتر از سیاسیون می دانند، اما آنها هم مثل مردم و بلکه بیشتر در جریان چند و چون اوضاع سیاسی هستند. با وجود سیاست "با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن" در مقوله سیاست و علاقه شهود مردم به این حوزه، معلوم نیست چرا همچنان "سفره سینمای ایران از فیلم سیاسی خالی است"؟!
1- روزی که "سنگ، کاغذ، قیچی" مهدی سهیلی در سینمای رسانه ها اکران شد، واکنش های شیطنت آلود تماشاگران خاص این سالن به دیالوگ های جانبازان ساکن آسایشگاه جالب بود. کنجکاوی ها در نگاه و میمیک بازیگران هنگامی که کنایه ها و متلک هایی به خودی ها، اشتباهات فرمانده، رئیس جمهور و ... ادا می کردند دوچندان شده بود تا از لا به لای درد دل هایی که بار سیاسی دارند چیز تازه ای صید نمایند.
استقبال تماشاگران خاص این سینما به عنوان یک جامعه آماری از این دیالوگ های کمی تا قسمتی سیاسی موید این نکته است که مخاطب سینمای ایران برای تماشای فیلم هایی با رویکرد سیاسی یا نقد عرصه سیاست عطش دارد. نمونه های دیگری را هم در این سال ها دیده ایم. دیالوگ ها یا حداکثر صحنه ها و پسزمینه هایی که از چشمه سیاست لبی تر کرده اند.
"اعتراض" مسعود کیمیایی در زمان اکران ملقب به فیلم سیاسی شد. حال آنکه تم اعتراض و موضوعی که در پیشزمینه مطرح شد یک درام اجتماعی را به تصویر می کشید. فعالیت های سیاسی جمعی دانشجو، صحنه معروف جمع شدن دانشجویان دور میزی در یک کافی شاپ و گفتگو درباره خاتمی و قبول نداشتن آنها در تقسیم قدرت، آسیب دیدن برادر قهرمان فیلم، ورود ارجمند از زندان رهاشده به گروه فشار، همه و همه تنها پسزمینه و پاساژهایی برای اعتراض محسوب می شد تا با بهره مندی از فضای آن روز جامعه و تشنگی نسبت به مسائل سیاسی روز، حرف های خود را به شمار بیشتری از تماشاچیان بزند.
"نان، عشق و موتور هزار" ابوالحسن داودی با آرش و دو جوان موتور هزار سوارش، "متولد ماه مهر" احمدرضا درویش با جوان بسیجی معترض و معرفی جریان سومی ها نیز تنها ناخنک هایی گذرا به حوزه سیاست هستند که شمارش در این سال ها کم بوده است. در این میان اما "آژانس شیشه ای" با آنکه سعی دارد به مقوله دفاع مقدس، حفظ ارزش های آن و اوضاع جانبازان و ایثارگران تمرکز یابد، بی محاباتر از دیگران در صحنه هایی به عرصه سیاست وارد می شود. حاج کاظم کاراکتری است که نمی توان از او نقد رفتارهای مردان سیاست را حذف کرد. او از نگاهش "امنیت ملی" را تعریف می کند و در برابرش کاراکتری که رضا کیانیان نقشش را ایفا می کند این مفهوم را بازتعریف می نماید، اما این فیلم هم "سیاست" مقصود و مرادش نیست.
در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر از میان فیلم هایی که به نمایش درآمد، دو فیلم به آدم های بانفوذ سیاسی اشاره می کند که اولی می تواند پلیس را به بستن جاده ها وادارد (آفتاب بر همه یکسان می تابد) و دومی با یک تلفن چند وزیر جا به جا می کند (سنگ، کاغذ، قیچی)، اما همچنان سینمای ایران از هر ژانر و با هر موضوعی فیلم دارد جز فیلم سیاسی!
2- شاید ترس از سانسور یا توقیف مانع از تولید فیلم سیاسی (به معنای رایج آن در دنیا) شده است. خط قرمز تعریف نشده ممکن است برخی را از ریسمان های سیاه و سفید بترساند، اما حضور تهیه کنندگانی که پیشتر برخی خطوط قرمز را که وجود نداشت، شکستند و تصورات را واهی جلوه دادند، می تواند به ظهور و بروز این دسته از آثار کمک کند. فیلم هایی که از نظر نگارنده با توجه به بافت جمعیتی جوان کشور و ویژگی های خاص اقلیم سیاسی ایران و به جا ماندن اسنادی برای تاریخ تولیدشان ضرروی است. فیلم هایی که یکی دو نمونه آن را می توان در آثار مرحوم علی حاتمی دید.
3- بر اساس قانون اساسی کسی در داخل کشور نمی تواند تلویزیون خصوصی تاسیس کند، به این ترتیب به نظر می رسد احزاب و گروههای سیاسی می توانند در کنار ظرفیت هایی که رسانه ملی در اختیارشان قرار می دهد، از "سینما" به عنوان یک رسانه جهانی برای بیان دیدگاههای خود بهره ببرند. به طبع اگر چنین اتفاقی بیفتد، سفره سینمای ایران می تواند رنگین تر شود.
حسین عبدالهاشمپور