بدقولی
در جشنواره مطبوعات ، با دیدن غرفه سیما فیلم ، سراغ یک خانم و دو مردی رفتم که دور میزی نشسته بودند. پس از اطمینان از اینکه مخاطب سخنانم را درست انتخاب کرده ام با جدیت گفتم چرا بدقولی کردید ؟
هر سه با تعجب گفتند : چه بدقولی ؟
گفتم مگه قرار نبود 15 روز پس از ارسال ایده پاسخ دهید ؟ چرا خبری نیست؟
توضیحاتی دادند و با خوشرویی محل را ترک کردم اما تصمیم گرفتم ایده هایم را روی وبلاگ
قرار دهم تا هرکس علاقه مند شد و توان ساخت داشت بسازد. منکه از سویی فعلا پولی برای ساخت ندارم و از دیگر سو مشحونم از این ایده ها...
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
ایده های من برای فیلم سازی (1)
مسعود که مجرد است در نزاعی میان چند راننده مسافر کش، برای جدا کردن آنان شرکت می کند و ناخواسته ضربه ای به سرنادر می زند که منجر به مرگ او می شود.منیره بیوه نادر خواستار قصاص اوست در حالیکه پدر ومادر نادرباعلم به بیگناهی مسعود و کمک به نوه شان دیه می خواهند. این میان علاقه ای نیز به مرور میان منیره و مسعود شکل می گیرد.
|