یک جرعه می
یک دم بنشین با من با چشم فریبایت یک جرعه به من می ده از لعل شکربارت
ویرانه دل ما را معمور نگاهت کن با چشم پر آشوبت مستم کن و بیمارت
ساقی به می این مستی در ما ابدی فرما تا رقص کنان آیم در محور پرگارت
عشق ار چه دل مارا افکنده به مشکلها بی مشکل و بی عشقت بنشسته سر راهت
|