سفارش تبلیغ
صبا ویژن

توسعه سینمای فاخر

 

در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?

شنبه 88/2/26  ساعت 10:58 عصر

آخرین طرحم -1

یکی به نفع عشق

سکانس 1

شب داخلی مراسم خواستگاری

پذیرایی  با لوستر و  مبلهای متوسط که خانواده  داماد  و خانواده عروس  بر آنها لم داده اند. دیده می شود. از هر دری سخن به میان می آید.

مادر داماد : رضامون قراره  فعلا تو شرکت عموش مشغول بشه .

پدر عروس : چه شرکتی هست؟

مادر داماد : توکار روشنا ییه  بزرگراه هان

مادر عروس :او

مادر داماد : پروژه بزرگراه نیاوران کار ایناس.

پدر عروس : ماشاالله

نمای پنجره ای را داریم که دست دخترانه ای  پرده اش را کنار می زند و داماد در قاب پنجره  دیده می شود.

دوباره همان  سالن ادامه

 نمای نزدیک از صورت مادر عروس که روبه سمتی می کند.

مادر عروس : لیلا  جان  چایی بیار دخترم

نمای بسیار  نزدیک صورت داماد که همان سمت را  متعجب می نگرد.

چارچوب در را داریم.

دختری با چادر سفید سینی در دست وارد می شود و پیش می آید. به زمین چشم دوخته

همان نما از داماد که رنگ پریده می نگرد.

سکانس 2

روز خارجی - حیاط

 از قاب پنجره  ای که پرد ه ا ش  کنار زده شده خانواده داماد را می بینیم که حیاط را طی می کنند. مادر عروس در کنار آنها را می رود.

نمای نزدیک از حیاط

مادر عروس: تو رو خدا ببخشید خانم رضایی . نباید اینطور می شد.

خانم رضایی(با خود خوری) : قبلا شما باید تصمیم می گرفتین بعد به ما...

مادر عروس : گفتیم آقامون دیگه دست برداشته ...میشناسین که یه دنده اس

جلوی در می رسند . پدر داماد در را باز می کند و به سمت مادر عروس می گردد.

نمای پنجره  طبقه دوم را داریم که از پشت پنجره عروس به دوربین  می نگردد

رضا  به پنجره غمناک   نگاه می کند.

پدر داماد : مرحمت شما زیاد خانم

از چارچوب رد می شود.

نگاه داماد به صورت مادر عروس است.

رضا : با اجازه

مادر عروس خواهش می کنم . ایشالله درست می شه

رضا  هم بیرون می رود.

مادر مادر: خداحافظ

مادر عروس: خیر پیش حلال کنید تورو خدا

در را می بندد. به بالا نگاه می کند .

نمای عروس را پشت پنجره داریم.

 نمای مادر عروس که  دست بر پشت دست می کوبد و با تاسف  سر تکان می دهد را داریم. پیش می آید و از کادر خارج می شود.

پرده می افتد.

سکانس 3

خارجی روز کوچه

چند دختر بچه با سرو صدا  مشغول بازی هستند. پسر بچه ای با دوچرخه مزاحم دختران است و هر بار که به آنها نزدیک می شود جیغ یکی را در می آورد و به سمت انتهای کوچه  دور می شود. دختران با سرو صدا  اعتراض

می کنند. پسرک  همصدا  با دختر فلجی که از  بالکن مشرف به کوچه  ناظر صحنه است می خندد و برمی گردد.

آخرین نوبت که پسرک لاله را اذیت کرده و دور می شود وقتی به انتهای کوچه می رسد نمی تواند دوچرخه را متوقف کند و به طرف خیابان می رود .نمای نزدیک دسته ترمز را داریم که عمل نمی کند. جیغ پسرک نگاه دختر بچه ها  را به دنبال دارد . بازی متوقف می شود. جیغ پسرک بلند تر می شود.

لاله برمی گردد و دوربین خیره می شود. وحشت در نگا هش هویداست.

نمای بسیار نزدیک دو چشم دختر بچه ای را داریم که نگاه می کند.

پسرک  وارد خیابان می شود و ماشینی که از راه رسیده او را زیر می گیرد.


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عبور در غبار"تحویل سیمافیلم می شود.
کارگاه تحلیل فیلم و "ناخدا خورشید"
برکت" در شورای تخصصی فیلمنامه
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

195457

بازدید امروز

138

بازدید دیروز

5

حضور و غیاب
یــــاهـو


 RSS 


 درباره خودم

توسعه سینمای فاخر

تا امروز یک سریال 13 قسمتی که مشارکت داشته ام و دو فیلم سینمایی که حضور داشته ام از تلوزیون پخش شده .کارهایی هم در نوبت است . حدود 40 طرح هم دارم که اغلب آن روی وبلاگ قرار گرفته است. البته مشتری هم پیدا نکرده ...

 لوگوی وبلاگ

توسعه سینمای فاخر

 پیوندهای روزانه


 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

کلمات قصار سینمایی ها
پاییز 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388

 لینک دوستان

پیچک
!!!نگاتیو

لوگوی دوستان





اشتراک