یکی به نفع عشق
سکانس 1
شب– داخلی – مراسم خواستگاری
پذیرایی با لوستر و مبلهای متوسط که خانواده داماد و خانواده عروس بر آنها لم داده اند. دیده می شود. از هر دری سخن به میان می آید.
مادر داماد : رضامون قراره فعلا تو شرکت عموش مشغول بشه .
پدر عروس : چه شرکتی هست؟
مادر داماد : توکار روشنا ییه بزرگراه هان
مادر عروس :او
مادر داماد : پروژه بزرگراه نیاوران کار ایناس.
پدر عروس : ماشاالله
نمای پنجره ای را داریم که دست دخترانه ای پرده اش را کنار می زند و داماد در قاب پنجره دیده می شود.
دوباره همان سالن – ادامه
نمای نزدیک از صورت مادر عروس که روبه سمتی می کند.
مادر عروس : لیلا جان چایی بیار دخترم
نمای بسیار نزدیک صورت داماد که همان سمت را متعجب می نگرد.
چارچوب در را داریم.
دختری با چادر سفید سینی در دست وارد می شود و پیش می آید. به زمین چشم دوخته
همان نما از داماد که رنگ پریده می نگرد.
سکانس 2
روز – خارجی - حیاط
از قاب پنجره ای که پرد ه ا ش کنار زده شده خانواده داماد را می بینیم که حیاط را طی می کنند. مادر عروس در کنار آنها را می رود.
نمای نزدیک از حیاط
مادر عروس: تو رو خدا ببخشید خانم رضایی . نباید اینطور می شد.
خانم رضایی(با خود خوری) : قبلا شما باید تصمیم می گرفتین بعد به ما...
مادر عروس : گفتیم آقامون دیگه دست برداشته ...میشناسین که یه دنده اس
جلوی در می رسند . پدر داماد در را باز می کند و به سمت مادر عروس می گردد.
نمای پنجره طبقه دوم را داریم که از پشت پنجره عروس به دوربین می نگردد
رضا به پنجره غمناک نگاه می کند.
پدر داماد : مرحمت شما زیاد خانم
از چارچوب رد می شود.
نگاه داماد به صورت مادر عروس است.
رضا : با اجازه
مادر عروس – خواهش می کنم . ایشالله درست می شه
رضا هم بیرون می رود.
مادر مادر: خداحافظ
مادر عروس: خیر پیش حلال کنید تورو خدا
در را می بندد. به بالا نگاه می کند .
نمای عروس را پشت پنجره داریم.
نمای مادر عروس که دست بر پشت دست می کوبد و با تاسف سر تکان می دهد را داریم. پیش می آید و از کادر خارج می شود.
پرده می افتد.
سکانس 3
خارجی – روز – کوچه
چند دختر بچه با سرو صدا مشغول بازی هستند. پسر بچه ای با دوچرخه مزاحم دختران است و هر بار که به آنها نزدیک می شود جیغ یکی را در می آورد و به سمت انتهای کوچه دور می شود. دختران با سرو صدا اعتراض
می کنند. پسرک همصدا با دختر فلجی که از بالکن مشرف به کوچه ناظر صحنه است می خندد و برمی گردد.
آخرین نوبت که پسرک لاله را اذیت کرده و دور می شود وقتی به انتهای کوچه می رسد نمی تواند دوچرخه را متوقف کند و به طرف خیابان می رود .نمای نزدیک دسته ترمز را داریم که عمل نمی کند. جیغ پسرک نگاه دختر بچه ها را به دنبال دارد . بازی متوقف می شود. جیغ پسرک بلند تر می شود.
لاله برمی گردد و دوربین خیره می شود. وحشت در نگا هش هویداست.
نمای بسیار نزدیک دو چشم دختر بچه ای را داریم که نگاه می کند.
پسرک وارد خیابان می شود و ماشینی که از راه رسیده او را زیر می گیرد.
|