سکانس 12
روز – خارجی – حیاط قدیمی
مرد پسرک را در حالیکه دهانش را گرفته است به سمت اتاقی می کشاند. پسرک قدرت خلاصی ندارد . کیفش می افتد. مرد روپوش مدرسه پسر بچه را از تنش درمی آورد و داخل اتاق می کشاند.
سکانس 13
روز- داخلی – اتاق نیمه تاریک
مرد همچنان که دهان پسرک را گرفته لباسهایش را از تنش خارج می کند. پسرک لحظه ای دست مرد را کنار می زند
پ- تو رو خدا ولم کن
م- زود تموم میشه ...
پ- آبروم میره...
م- بچه خوبی باشی به هیچکس نمی گم.
پ پسرک بی حرکت می شود.
م- آها خوب شد . زود تموم می شه
با دو دست پشت پسر بچه را به سمت خودش می کشد.
پسرک حرکتی نمی کند.
مرد خنده ای شیطانی می کند.
نمای نزدیک صورت پسرک را داریم که به روبرو نگاه می کند.
صدای زمین خوردن شدیدی شنیده می شود. پسر بچه برمی گردد. مرد در حالیکه نقش زمین شده به پشت سرش نگاه می کند. مردی بلند قامت بالای سرشان ایستاده است.
مرد- با فحاشی بر می خیزد . لگد دیگری به صورتش اصابت می کند.
پسربچه با وحشت لباسهاش را به سرعت می پوشد. از کادر خارج می شود.
سکانس 14
روز – خارجی – حیاط قدیمی
پسرک در حیاط لباسها یش را به سرعت می پوشد و رو پوش و کیفش را بر می دارد. صدای نعره های مرد
به گو ش می رسد. از کادر خارج می شود..
سکانس 15
روز – خارجی – کوچه
پسرک از کنار دو دختر بچه عبور می کند و به شدت می دود. دختران مقابل در می رسند. لای در باز است همان مرد خونین و مالین در حیاط افتاده است.
سکانس 16
لیلا در مقابل منزلی که با پارچه سیاه پوشانده شده ایستاده و در اعلامیه فوت رو ی دیوار به عکس همان مرد که قصد لواط با پسرک را داشته می نگرد .
دختر بچه ای از در بیرون می آید.
دختر بچه – خاله مریم گفت الان می آم
لیلا با سر تشکر می کند.
لیلا به اطراف می نگرد.مادرش با صورتی اشک آلود به همراه زنی دیگر از در خارج می شود.
مادر- طفلی این دو تا بچه
زن – دستشونم جایی بند نیس ... تو یه خرابه کشتن ولش کردن رفتن.فردای قیامت جواب این بچه هارو چه جوری می خواد بده ...
مادر دست به پشت دست می زنه. متوجه لیلا می شه
مادر – چیه، چی شده ؟
ل- بابا اومده خونه ...
مادر حرکت می کند و لیلا پا به پایش می رود
مادر – با اجازه برم خونه ببینم چه خبره
زن – برو منم باید برم کار دارم
ل- بابا اومده پولا رو می خواد ... مث اینکه یه مغازه پیدا کرده ...
اونا از کنار پیر زنی که روی سکوی خونه ای نشسته و به لیلا زل زده عبور می کنند. لیلا برمی گردد و به پیر زن نگاه می کند.
سکانس 17
روز – خارجی – واگن مخصوص بانوان مترو
در واگن پیرزن و لیلا کنار هم نشسته اند.
پ- لازم بود بکشیش ؟
ل- تقصیر خودش شد
پ- بچه شو دیدی ؟
ل- ...
مترو به ایستگاه می رسد
لیلا بلند می شود
ل- من باید برم
پیر زن دست لیلا را می گیرد. لیلا می ایستد و به صورت پیرزن خیره می شود.
پ- برش گردون
لیلا با غضب پیاده می شود.
سکانس 18
روز – خارجی- دانشگاه
لاله از پنجره به محوطه می نگرد.
رضا در حال عبور است . می ایستد و به دوربین می نگرد .
لاله از جلوی پنجره کنار می رود. لاله به رضا نزدیک می شود.
سکانس 19
روز – خارجی – درکه
رضا و لاله روی تخته سنگی نشسته اند. عرق از صورت رضا جاری است. هر دو نفس نفس می زنند. لاله لیوان آبی به او می دهد.
رضا بر می گردد و به لاله لبخند می زند.
|