بسمه تعالی
مبناهای متمایز
مقدمه :
حوزه وسیع مباحث سیاسی ، این ظرفیت را دارد که از ابعاد نظری گوناگون ، مورد بررسی قرار گیرد . این ظرفیت افزونی بر گستردگی در عرض اسکان تعمیق را نیز می دهد . گاه در شرایط زمانی و مکانی خاص ، شما تصور می کنید ، همه پاسخهای ممکن به یک سوال را داده اید و حتی فراتر از ان بنظر می رسد که تمام سوالات احتمالی ولو اینکه پاسخی در مقطع فعلی نداشته باشد ، مطرح شده است . لیکن مرور زمان و پشت سر نهادن اقتضائات و التهابات دوره زمانی بخصوص ، افق جدیدی را می گستراند که بدنبال خود سوالهای جدیدی را پیش رو می نهد . گوئی چنانچه چند صباحی سپری نمی شد ، نوبت به طرح اندیشه های جدید نمی رسید . بزعم این قلم ، مسئولیت فعلی در زمینه جستجوی پاسخ در عرصه جدید فقط بر عهده نسل حاضر است و تکلیفی متوجه گذشتگان نیست . الا اینکه ریشه ابهامات فعلی در گذشته باشد و پیشینیان در این مهم قصور ورزیده باشند.
عمیقتر شدن گفتگوهای سیاسی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی در میانه دهه سوم انقلاب ، سبب شده است که مبناهای فکری ناظر بر حیات سیاسی نظام اسلامی ، چالش جدیدی را تجربه نماید : ایا تعریف ارائه شده از مردم که خواست ایشان تعیین کننده نوع حکومت است ، در لسان جناحهای موجود در کشور ، شامل آحاد انسانی ساکن در یک منطقه جغرافیائی خاص می شود یا مرز بندی دیگری دارد ؟ ایا رای مردم ایران در سال 1358 به نظام جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی موجود ، الزاما تثبیت شده برای نسلهای اینده نیز محسوب می گردد ، یا ایشان خود مختارند ، نظامی از نوع دلخواه انتخاب نموده و یا قانون اساسی جدیدی بنویسند و صرفا تا زمانی بر نظام موجود یا قانون اساسی فعلی پایبند هستند که انرا بهترین گزینه در میان سایر نظامهای عصر خود بشمار آرند؟(1) چنانچه پاسخ مثبت باشد ، تضاد میان این جواب و اصل اول قانون اساسی که بصورت مطلق ، نظام حاکم را جمهوری اسلامی عنوان نموده است ، چگونه مرتفع می گردد ؟ ایا مراد از سرنوشت ساز بودن خواست مردم این است که هر آنچه از صندوق آراء خارج شود ، تعیین کننده خواهد بود یا اینکه آرای عمومی زمانیکه در چارچوب از پیش تعیین شده ای تعریف اعتبار خواهد داشت ؟ آیا دین تعیین کننده رفتارهای اجتماعی است و میزان تاثیر آنرا بر نوع حکومت مشخص می سازد یا خواست مردم حدود نفوذ دین در ساختار حکومت را تعیین می کند ؟ آیا ... و آیاهای دیگر از از این دست ، محتاج پاسخگوئی است و کثرت مقالات و آثار مکتوب در این زمینه نشانگر این است که دغدغه اصلی اندیشه های حوزه تفکر اسلامی ، در زمینه این مسائل دوران دارد . (2)
هر چند به جهت اعتقادات دینی و باورهای تاریخی و اجتماعی هر یک از ما ممکن است پاسخ به این سوالات و یا برخی از ان بدیهی بنماید ، لیکن نا گریز از ارائه پاسخی منظقی ، مستدل ، روشن وقانع کننده است .
انچه در پی می اید ، طرح سه سوال اساسی خواهد بود . بدون اینکه تلاش گردد ، چنین القاء گردد که نویسنده در مقام پاسخگوئی است و یا پاسخی قطعی برای آن در نظر دارد . سپس نتیجه گیری که در واقع تاکیدی بر تلاش بیشتر جهت پاسخگوئی است ، قرار دارد.
به واقع مبناهای متمایز ، ناشی از دغدغه های فکری نگارنده و دعوت به اندیشه بیشتر و ژرفتر در بستر اندیشه اسلامی است و دست یاری بسوی ازهان بارور و خوش فکر دراز نموده است . باشد بگرمی فشرده گردد.
نویسنده : احمدی
|