اشتباه آقای حاتمی کیا
در مصاحبه ای که اخیراٌ آقای حاتمی کیا پس از اکران فیلم دعوت با ایشان شده ا ست ، از دوری همفکران متعهد و متدین عالم سینما از یکدیگر و از اینکه این جماعت دور هم جمع نمی شوند تا از حال هم با خبر شوند واین مهم خود به تعالی سینما منجر شود گله گی فرموده اند...
با خواندن این قسمت از متن یاد خاطره کودکی ام افتادم. یادم می آید زمان امتحان که می شد هر کار دیگری غیر از کتاب خواندن و آماده شدن برای امتحان چنان جذبم می کرد که شیرینی آن رهایم نمی کرد . حتی شستن ظروف آشپزخانه هم از درس خواندن بیشتر مزه می داد.
می پرسید ....چه ربطی دارد به...؟
توضیح می دهم:
من به این رسیده ام که در هزار توی این بشر خاکی در کنار تمام خواسته ها وتمایلات و احساسات عجیب و غریب میلی نیز وجود دارد که به آنچه در اختیارش نیست و در موقعیت آن قرار ندارد حسرت می خورد .
یادم می آید تابستانهای زیادی من حسرت یک روز بسیار سرد زمستان را که حسابی کز کنم و یخ بزنم را
می خوردم.وقتی زمستان می شد هر چه در اعماق وجودم می گشتم تا آن لذت را بچشم بی نصیب می ماندم و الخ...
ضرب المثلی هم میان مردم است که مرغ همسایه غاز است ...
القصه این اظهار نظر آقای حاتمی کیا هم با همه علاقه ای که به ایشان دارم مرا یاد همان دوران کودکی
می اندازد . چه در غیر این صورت تشکیل گروهی که آقای حاتمی کیا حسرت نبودنش را می کشد کاری ندارد .
شما غیر از این فکر می کنید؟