به اصغر فرهادی به خاطر ذکاوتش در اینکه ایده فیلم دباره الی را دست گرفته است غبطه
می خورم.
شجاعت او در پرداختن این داستان یک خطی ستودنی است.
اقرار می کنم که از وقتیکه داستان فیلم شروع شد تا پایان کار همراه شده ام و فیلم مرا با خود تا پایان برده است.
راستش را بخواهید تا زمانیکه به سکانس پزشکی قانونی رسیدیم حس بسیار بدی از ناحیه این تصور که یک مربی مهد ؛ سه کودک را کنار دریا رها کرده و دنبال کار خود رفته باشد مرا
می آزرد و زمانیکه صابر ابر گفت او همان کسی است که جنازه اش را از زاویه خاصی دیده ایم خوشحالی وجودم را گرفت. مطمئن هستم که اگر معلوم می شد او نمرده است اینقدر احساس خوبی نداشتم . ندای درونم می گوید او به خاطر اینکه پرستار بچه است باید همان جنازه در سردخانه باشد حال هر طرز فکری که در خصوص شریک زندگی آینده اش می خواهد داشته باشد.
فرهادی جایی گفته است که در مورد احراز هویت جنازه آن دختر؛ تصمیم را به مخاطب وانهاده است و من بر اساس این اختیاری که به من داده شده است یقین دارم او غیر از الی نمی تواند باشد.
ستایش فیلم و کارگردان سبب نمی شود که ازمعایب فیلم نامه و مشکلات ساختاری چشم بپوشم . نود درصد فیلم از لحاظ چفت و بست موفق است . ده درصد بقیه به سکانسهای ذیل برمی گردد:
1- فرستادن صابر ابر به اتاقی برای خواندن نماز . من اعتقاد دارم فرهادی از این سکانس قصد کشانده مسائل سیاسی و اجتماعی(در مقولات مذهبی ) را به فیلمش نداشته است. او دنبال این بوده است که به نحوی با حذف نامزد دروغگو اطلاعات جدیدی را به مخاطب بدهد. دو بار از ترفند رفتن کنار دریا و دستشویی بهره گرفته است و دیگر هیچ بهانه ای (با توجه به زمان و مکان )پیدا نکرده و پس از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیده است که بهانه نماز خواندن می تواند فرد را به خلوت با خود بفرستد تا دیگران یک بار دیگر اطلاعات فیلم را با مخاطب مرور نمایند.
2- زنده شدن غریقی که روی آب شناور است. معمولا پس از مرگ است که جنازه روی آب
می آید .در این فیلم کودک غرق شده پس از شناور شدن روی آب که نشانگر مرگ اوست از مرگ نجات می یابد.
کاملا واضح است که کارگردان نمی خواسته است فضای فیلم از قضیه گم شدن الی به مساله دیگری ( مرگ کودک) نیز معطوف باشد . اما در عین حال ناگزیر بوده است مقدمه ای برای کشاندن الی به آب داشته باشد و آن نجات کودک بوده است . پس در ابتدا کودک را در معرض غرق قرار می دهد و سپس ماجرای او را حذف می کند تا تنها مساله گم شدن الی باشد . در این میان مشکلی که شرح داده شد اجتناب ناپذیر می نماید.
3- پیدا شدن کودک شناور و مفقود بودن جسد الی باور پذیر نیست اگر آندو با هم فوت نموده باشند ؛ جسد هردو باید با هم به روی آب بیاید (الی در نزدیک کودک بوده است زیرا قصد نجات او را داشته است)و اگر الی بعد از روی آب آمدن بدن کودک زنده بوده است(که قاعدتا اینگونه است) باید شاهد بالا و پایین رفتن او در آب بودیم .پس یکطرف این معادله درست نیست . یا باهم
مرده اند که جنازه هردو باید با فاصله(متری) معقولی از هم روی آب بیاید و اگر الی زنده بوده باید برای بقا تلاش می نمود و ما می دیدیم.
4- حساس شدن صابر ابر از حرف زن سرایدار ویلا باور پذیر نیست. او در وضعیتی نیست که متوجه مکالمه زن سرایدار باشد.
بگذریم.
انتخاب بازیگران قابل تحسین است. صابر ابر بازیگری است که می تواند براحتی دوربین را مشغول نگهدارد. صحنه رسیدن او به نزدیک مردان در حیاط ویلا شاهکار است . پیشنهاد می کنم اگر با من در این عقیده همراه نیستید با توجه یکبار دیگر فیلم را ببینید.
گلشیفته؛ هرچند فکر نمی کنم بتواند از جلد دختر یا زنی که سکانسی از فیلم هایش را به از کوره در رفتنش اختصاص دهد وداد وفریاد کند ؛ خارج شود و گویی سکانس او روی پل عابر پیاده در فیلم بوتیک حمید نعمت الله در ذهن فرهادی خوش مانده است ؛ اما در این نقش خوب جا افتاده است و سکانسی که در آن دروغ مصلحت آمیزش را برای نجات همه بر زبان می آورد؛ ماندگار خواهد شد. دروغ مصلحت آمیز در این فیلم چنان به جان مخاطب فیلم می نشیند که ساعتها کلاس درس و کتاب و جزوه از عهده آن بر نمی آید و این خود راز برتری سینماست میان سایر رسانه ها.
شهاب حسینی بسیار بازی روانی ارائه داده است . تمام حرکاتش به جاست . مریلا زارعی نقش زنی رنجور و شکننده و بساز را بسیار خوب در آورده است .بقیه هم خوبند.
شنیده ام که برخی پیام فیلم را عاقبت خیانت الی به علیرضا دانسته اند.من اصلا موافق نیستم . این فیلم راوی گیر و گرفتاری قشر متوسط جامعه است . فیلم با تلاش دسته جمعی برای خارج کردن خودروی سواری از ماسه ها به اتمام میرسد. تلاشی که مخاطب از سویی آنرا بی ثمر می داند و از دیگر سو آخرین فرو رفتن چرخ قشر متوسط در گل نمی داند. این سکانس می خواهد بگوید هرچند این درد سر بزرگ به مدد دروغ مصلحت آمیز سپیده ( گلشیفته فراهانی) به خیر گذشت اما این در گل فرو رفتن ها باز هم انتظار این قشر را می کشد.
دوربین اکثرا سر دست است . در نماهایی مانند سکانس جستجوی الی توسط بازیگران ( نه غواص)در دریا به شدت لو می رود . ضرورتی نبود فیلمبردار با بازیگر به آب بزند تا تشویش فیلم را به رخ کشد. قصه به قدر کافی بار داشت.
چون پیرنگ فیلم نامه قادر به پر کردن تایم فیلم نیست سکانس اجرای پانتومیم برای افزایش زمان فیلم به مدد آمده است . این قسمت نسبتا طولانی به پیشبرد داستان کمکی نمی کند .آنچه هر کدام از بازیگران پانتومیم قصد فهماندن آن به دیگران را دارند در ادامه کار تاثیری ندارد. حداکثر چیزی که می تواند از این فصل دستگیر مخاطب شود ایجاد صمیمت و نزدیکی میان سه خانواده و الی است .
جایی خواندم از نظر ساختار این فیلم فرهادی شبیه فیلم های ایرانی نیست. زیرا ذائقه ایرانی با تاکید و نمایش اغراق آمیز واکنش ها شکل گرفته است و این فیلم بدون تاکید است. این سخن را قبول ندارم. می توانم سکانس و پلان های زیادی را مثال بزنم که تاکید در آن روی مسئله فیلم موج می زند. مثال می زنم:
- در آستانه اتاق زن سرایدار علیرضا از ماجرای الی باخبر می شود . اما دوربین او را تنها گذاشته و با رساندن خود به ویلا باز در قالب دیالوگ؛ پی بردن او به ماجرا را با تاکید می کند.
- دروغگو بودن علیرضا چند بار از زبان سپیده گفته میشود(در خودرو و در میان جمع ) در حالیکه دوربین مخاطب را همراهش از چالوس تا ویلا می آورد.
همان نقد گفته است وجهه ی دیگر متفاوت بودن فیلم درباره الی با سایر فیلم ها نداشتن بازیگر اصلی است . از قهرمان هم خبری نیست. من با تایید این گفته می گویم اصلا در هیچیک از کارهای فرهادی از شهر زیبا گرفته تا چها رشنبه سوری نقش اصلی و قهرمان نه تنها وجود که معنی هم ندارد.
بگذریم. برای فرهادی آرزوی موفقیت دارم.او می تواند از این دست مسائل که پیش پا افتاده می نماید موقعیت بیافریند.
|